دیرگاهیست که تنهاشده ام
قصه غربت صحراشده ام
وسعت دردفقط سهم من است
بازهم قسمت غمهاشده ام
دگرآیینه زمن بیخبراست
که اسیرشب یلداشده ام
من که بیتاب شقایق بودم
همدم سردی یخهاشده ام
کاش چشمان مراخاک کنید
تانبینم که چه تنها شده ام
{-35-}
7 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/09/28 - 22:13